گذری بر زندگی نامه زنده یاد ایلخانی محمدی گراوند

بزرگمردی از تبار حسن خان(حَسکَه محمدی گراوند) سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مُرده آن است که به نکوئی نامش نبرند

گذری بر زندگی نامه زنده یاد ایلخانی محمدی گراوند

بزرگمردی از تبار حسن خان(حَسکَه محمدی گراوند) سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مُرده آن است که به نکوئی نامش نبرند

مشخصات بلاگ

ایلخانی محمدی گراوند
هوماری تَریان،سواری جَدران،برناو وسط،باوَه اسد(مالک هموارترین زمین های سرطرهان،اسم اسبش جدران که در نوع خود بی نظیر بود،تفنگش برنو وسط،اسم یکی از فرزندانش اسد و همچنین اسم پدرش هم اسد فرزند ارشد حسن خان ملقب به حسکه)

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایلخانی گراوند» ثبت شده است

‍ ‍ متن نامه

اداره ارکان حرب قوا

دایره عملیات به فرماندهی سرتیپ محمد شاه بختی

جهت تسلیم و همکاری

آقایان علی مرادخان،حیاتقلی خان خسروی گراوند،شه مرادخان عباسی گراوند،منوچهرخان خسروی گراوند،غلامرضاخان خسروی آدینه وند،ایلخانی محمدی گراوند،پرویزخان خسروی گراوند و حیدرعلی خان


مراسله شما واصل،اینجانب شرح خدمت گزاری آقایان را کما هو حقه به عرض پیشگاه مبارک بندگان حضرت اجلّ دامته عظمته رسانیده و همین قدر اکتفا می نماید در صورتی که صمیمیت و خدمت نشان دهید همه گونه مراحم حضرت اجلّ شامل حال شما خواهد بود در خاتمه از آقایان احوال پرسی می نماید.


منبع:کتاب عملیات لرستان اسناد سرتیپ محمد شاه بختی

به قلم محمود کاوه


افراد نامبرده هرگز و به هیچ قیمتی تسلیم نشدند.


چون در زمانیکه سرتیپ شاه بختی به منطقه لرستان و بعد کوهدشت میاید با خوانین بیعت میکند که حامی دولت باشند اما در ادامه با آوردن امان الله خان غضنفری این تعهد از بین میرود چرا که ظاهرا قرار بر این بوده که علی محمدخان امیراعظم همچنان حاکم باقی بماند و این بزرگان در حمایت از امیراعظم در مقابل دولت می ایستند و به مبارزه ادامه میدهند.


و آنچه باعث شد مردان سرزمین لرستان در مقابل سرتیپ شاه بختی به مبارزه برخیزند ظلم و ستمی بود که این مرد طماع و رشوه خوار در حق مردم روا میداشت.

 

تشکر از توضیحات جناب آقای علی عباسی گراوند به استناد ص۲۰۸ کتاب عملیات لرستان


  • فرض اله محمدی گراوند
#خاطره_ای_در_حدود_صد_سال_پیش از دو نام آور از "ایل گراوند و دیار طرهان"
#مرحوم_ایلخانی_محمدی_گراوند_و_مرحوم_شهمرادخان_عباسی_گراوند

یک روز در فصل بهار این دو نام آور دیار طرهان به اتفاق هم در کنار سیمره این رود خروشان و باعظمت دیار زاگرس هستند، ایلخانی که شناگر ماهری بود و طبق گفته بزرگان و افرادی که شاهد شنا کردن او بوده اند، میگویند وقتی او را در حال شنا کردن در رودخانه سیمره میدیدنند به مانند کشتی شناور در دریا به چشم می آمد.
ایلخانی مشغول آب تنی و شنا کردن در رودخانه سیمره میشود و به شهمرادخان که شناگر نبود ولی در چالاکی و جرأت ، از افراد بزن بهادر تاریخ طرهان به حساب می آمد توصیه میکند که داخل رودخانه نیایی خطرناک است، سیمره با کسی شوخی ندارد، غرق می شوی خودش مشغول شنا کردن است که اندکی نمیگذرد شهمرادخان برای آب تنی وارد رودخانه میشود و ناگهان آب او را با خود می برد و با اشاره به حالت خداحافظی دستش را تکان میدهد، ایلخانی با دیدن این صحنه به سرعت خودش را به او میرساند و به او میگوید من رو نگیر و آرام دستت را روی شانه ام بگذار تا نجاتت دهم شهمرادخان هم که از دل و جرأت بالایی برخوردار بود و ترسی به دل راه نداده بود به حرف ایلخانی توجه میکند و از غرق شدن نجات پیدا میکند و بعد از نجات او، ایلخانی خطاب به شهمرادخان فرمایش میکند مگر نگفتم نیا، نیا داخل رودخانه غرق میشوی!؟ شهمرادخان در جواب و با حالت خنده فرمایش میکند: از یک طرف شنا کردن تو را میدیدم که همانند کشتی در دریا بودی و فکر می کردم شنا کردن راحت است از یک طرف هم از وجود تو دلگرم بودم میدونستم شناگر ماهری هستی حتما نجاتم میدهی" پِشت مِه   تو   پِر   بی".... 

روحشان شاد و یادشان گرامی🌷
نوشته شده توسط فرض اله محمدی گراوند
در تاریخ 29/شهریور/1396
  • فرض اله محمدی گراوند